پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
قطره هاى اشك على عليه السلام
نوشته شده در جمعه 19 اسفند 1390
بازدید : 1214
نویسنده : محمد اسلامی

يكى از اصحاب على عليه السلام بنام (حبه عرنى ) مى گويد:
شبى من با (نوف ) در صحن حياط دارالعمارة كوفه خوابيده بوديم ، اواخر شب بود ناگاه ديديم على عليه السلام آهسته از داخل عمارت بيرون آمد وحشت فوق العاده او را فرا گرفته ، قادر نيست توازن خود را حفظ كند، دست خود را به ديوار نهاده مانند افراد واله و حيران به آسمان نگاه مى كند و اين آيات را تلاوت مى كند: ان فى خلق السموات و الارض ...
(20)
حبه عرنى مى گويد:
على عليه السلام مكرر اى آيات را زمزمه مى كرد و آنچنان دل باخته اين زيباييها و آفريننده اين همه عظمت گرديده بود و چنان از خود بى خود شده بود كه گويى هوش از سرش پريده است .
حبه و نوف ، هر دو در بستر خويش آرميده و اين منظره حيرت انگيز را نظاره مى كردند. تا على عليه السلام كم كم به خوابگاه حبه نزديك شد و فرمود:
- حبه ! خوابى يا بيدار؟
- بيدارم ، يا اميرالمؤمنين ! شما با آن همه سوابق درخشان و با آن همه زهد و تقوا و عبادت بى نظير از ترس خدا اين چنين هستيد، واى به حال ما، پس ‍ ما بيچارگان چه كنيم ؟!
على عليه السلام چشمها را پايين انداخت و گريست . آنگاه فرمود:
اى حبه ! همگى ما روزى در برابر خدا، ايستگاهى داريم و هيچ يك از اعمال ما بر او پوشيده نيست .
اى حبه ! خداوند به من و تو از رگ گردن نزديكتر هست ، هيچ چيز نمى تواند بين ما و خدا حايل شود.
سپس به نوف فرمود:
- نوف ! خوابى ؟
- نه ، يا اميرالمؤمنين ! بيدارم ، حالت حيرت انگيز شما سبب شد كه مدتى امشب اشك بريزم .
- اى نوف ! اگر امشب از خوف خدا زياد گريه كنى ، فردا در مقابل خداوند چشمانت روشن خواهد شد.
اى نوف ! هر قطره اشكى كه از ترس خدا از چشم كسى جارى شود، درياهايى از آتش را خاموش مى كند!...
آنگاه كمى حبه و نوف را پند و اندرز داد و در آخر فرمود:
من به شما مى گويم : خدا ترس باشيد.
سپس از آن دو نفر گذشت در حالى كه با خود زمزمه مى كرد و مى گفت :
خداوندا! كاش مى دانستم هنگامى كه از تو غفلت مى كنم تو از من اعراض ‍ مى كنى يا به من توجه دارى ؟
اى كاش مى دانستم با اين خواب طولانيم و كوتاهى كردنم در سپاسگزارى نعمت هايت ، حالم در نزد تو چگونه است ؟!
حبه مى گويد: به خدا قسم على در همين حال بود تا صبح طلوع كرد.

 

 
..



قرارداد با امام رضا عليه السلام
نوشته شده در جمعه 19 اسفند 1390
بازدید : 1266
نویسنده : محمد اسلامی

يك سال براى زيارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا عليه السلام قرار گذاشتم كه يك سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف كلاس ‍ برگزار كرده و در عوض امام رضا عليه السلام نيز از خدا بخواهد من در كارم اخلاص داشته باشم .
مشغول تدريس شدم ، سال داشت سپرى مى شد كه روزى همراه با جمعيّت حاضر در كلاس از كلاس بيرون مى آمدم ، طلبه اى همين طور كه جلو من راه مى رفت نگاهى به عقب كرد، مرا ديد و به راه خود ادامه داد! من پيش خود گفتم : يا نگاه نكن يا اينكه من استاد تو هستم ، تعارف كن كه بفرماييد جلو! (اللّه اكبر)
به ياد قراردادم با امام رضا عليه السلام افتادم ، فهميدم اخلاص ندارم ، خيلى ناراحت شدم . با خود گفتم : قرآن مى فرمايد: ((لا نريد منكم جزاءً و لا شكوراً))
(3) آنان نه مزد مى خواهند و نه انتظار تشكر. من كار مجّانى انجام دادم ، ولى توقّع داشتم از من احترام كنند!
خدمت آية اللّه ميرزا جواد آقا تهرانى داستانم را تا به آخر تعريف كرده و از ايشان چاره جوئى كردم . يك وقت ديدم اين پيرمرد بزرگوار شروع كرد به بلند، بلند گريه كردن ، نگران شدم كه باعث اذيّت ايشان نيز شدم ، لذا عذرخواهى كرده و علّت را پرسيدم ايشان فرمود: برو در حرم خدمت امام رضا عليه السلام و از حضرت تشكّر كن كه الا ن فهميدى كه مشرك هستى واخلاص ندارى ، من مى ترسم در آخر عمر با ريش سفيد در سنّ نود سالگى مشرك بوده و خود متوجّه نباشم .

نام كتاب : خاطرات

اثر :استاد قرائتى

..



شوق تکامل
نوشته شده در جمعه 19 اسفند 1390
بازدید : 1386
نویسنده : محمد اسلامی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد


بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم


مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد


شاید این باغچه ده قرن به استقبالت


فرش گسترده و در دست گلایل دارد


تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز


ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد


کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز


می خرم از پسرک هر چه فال دارد


یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت


یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد


هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها


تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد

..



دعای فرج
نوشته شده در جمعه 19 اسفند 1390
بازدید : 1312
نویسنده : محمد اسلامی
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد

بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب

که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد

بخوان دعای فرج را و نا امید مباش

بهشت پاک اجابت هزار در دارد

بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است

خدای را، شب یلدای غم سحر دارد

بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال

مسافر دل ما، نیت سفر دارد

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

ز پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد

بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا

حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد


..